دختری از جنس بهار
دنيا که شروع شد زنجير نداشت. خدا دنيا را بي زنجير آفريد. آدم بود که زنجير را ساخت. شيطان کمکش کرد. دل زنجير شد، عشق زنجير شد، دنيا پر از زنجير شد، و آدم ها همه ديوانه زنجيري. خدا دنياي بي زنجير مي خواست. نام دنياي بي زنجير اما، بهشت است. امتحان آدم همين جا بود. دستهاي شيطان از زنجير پر بود. خدا گفت زنجيرت را پاره کن. شايد نام زنجير تو عشق است. يک نفر زنجير هايش را پاره کرد. نامش را مجنون گذاشتند. مجنون اما؛
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |